|
شنبه 31 خرداد 1392برچسب:, :: 23:59 :: نويسنده : sia
من همـانــم... پسری که برای داشتـنـت ، تمــام شــب را بيـدار می مـانــد... و با تـويـی که "نيستـی" حرف می زنــد...! پـــســری که هـــر شــب ، زانـو ميزنــد لبـه تختــش ، چشمــانش را می بنــدد ، و تنهـــا آرزويـــش را... برای هزارميـــن بــار به خـــدا يــادآور می شــود... و خــدا هم مثــل هميشــه لبخند ميزنــد... از اينـکه "تو" آرزوی هميشـگی من هستی...
نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |